سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر مردمان روزگارى آید که جز سخن چین را ارج ننهند ، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند ، و جز با انصاف را ناتوان ندانند . در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند ، و بر پیوند با خویشاوند منّت گذارند ، و عبادت را وسیلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند . در چنین هنگام کار حکمرانى با مشورت زنان بود ، و امیر بودن از آن کودکان و تدبیر با خواجگان . [نهج البلاغه]
حرفهای ناگفته
مسافر
  • نویسنده : سالمی:: 91/2/27:: 10:30 صبح
  • گوش کن!

    می شنوی؟ یکی می‌آید!

    نزدیک و نزدیکتر! خوب گوش کن!

    حالا دیگر صدای پایش را می‌توانی خوب بشنوی!

    تند قدم برمیدارد گویا برای رسیدن عجله دارد!

    انگار چاره ای جز رسیدن نیست!

    اما به کجا؟

    به کجا چنین بی پروا می‌شتابی ای عمر؟

    مگر نمیدانی که من هنوز در محاسبه جواب دو ضرب در دو مانده‌ام؟

    مگر نمیدانی که من هنوز کارهای نکرده بسیار دارم و راههای نرفته فراوان؟!

    مگر نمیدانی که من هنوز جوانی نکرده‌ام که مرا به پیری می‌بری؟

    چه بی انصافی ای عمر! چه بی صدا بر من گذشتی و من ندانستم که دیگر بر نمیگردی!

    صبر کن! بگذار به کوله بارم نظری بیفکنم!....

    ای وای بر من!

    چه کسی توشه ام را برداشته است؟

    در کدام منزل کیسه ام پاره گشت و من نفهمیدم؟

    به کجا برگردم که پل های پشت سرم همه ویران شده است و راه بازگشتی نیست؟

    چه کنم با دست تهی؟ که منزل پیش رو بس صعب و دشوار است و بی توشه گذر کردن از گردنه های آن ناممکن!

    به که التماس کنم؟ به که پناه ببرم؟ کجا روم؟

    ؟؟؟...........

    مولای یا مولای...

    انت المولا و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولا؟

    مولای یا مولای...

    انت القوی و انا الضعیف و هل یرحم الضعیف الا القوی؟

    مولای یا مولای...

    انت الهادی و انا الضال و هل یرحم الضال الا الهادی؟

    ..........

    مهربانا تو بگو چه کنم؟ که باز با دست تهی و روی سیاه و بار گناه به تو روی آورده ام!

    میشود مرا بپذیری؟ می شود از من درگذری؟ میشود مواخذه ام نکنی؟

    نه این تمام چیزی نیست که از تو میخواهم!

    گستاخ شده ام که بیشتر میخواهم؟

    خودت گفتی بخوانمت تا اجابت کنی!

    خودت گفتی بنده ای را که به درگاهت آمده است دست خالی باز نمیگردانی!

    عزیزانت گفته‌اند که از تو باید زیاد خواست که تو کریمی و از کریم باید انتظار کرم داشت!

    پس اجابتم کن که من از تو، تو را میخواهم! آغوش گرم و پرمحبتت را میخواهم!

    میشود مرا در آغوش کشی؟ میشود کوله بار خالی از حسناتم را از عشق پر کنی؟

    میشود محبتت را بر من بباری؟ میشود ...؟

    میدانم که اجابتم میکنی که تو هرگز خلاف عهد نکرده ای!

    مهربان من شرمنده‌ام در روز دیدار مپسند!

    آمین یا رب العالمین.

     


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 26710
    بازدید امروز : 8
    بازدید دیروز : 2
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    فرصت .
    ............. بایگانی.............
    اسفند 1387
    اسفند 87
    اردیبهشت 88
    آبان 88

    ........... درباره خودم ..........
    حرفهای ناگفته
    سالمی
    شاید حرفهایی باشد که همیشه دلمان می خواهد بگوییم اما گوشی برای شنیدنش پیدا نمی کنیم. حرفهایی که فقط باید عاشق باشی تا معنی اونها رو بفهمی. عشق واقعی، عشق به یگانه معشوق حقیقی.

    .......... لوگوی خودم ........
    حرفهای ناگفته
    .......لوگوی دوستان ........





    ....... لینک دوستان .......
    .: شهر عشق :.
    سکوت پرسروصدا
    دهاتی
    تنها
    آذرخش
    نشانی دریا

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........